کد مطلب:77647 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

خطبه 163-اندرز او به عثمان











و من خطبه له علیه السلام

لما اجتمع الناس علیه و شكوا ما نقموه علی عثمان و سالوه مخاطبته عنهم واستعتابه لهم، فدخل علیه السلام علی عثمان فقال:

یعنی و از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است در وقتی كه جمع شدند مردم به سوی او و شكایت كردند از چیزی كه نپسندیدند او را بر عثمان در حیف و میل تقسیم زكات و بیت المال و درخواست كردند از آن حضرت سخن گفتن با عثمان را از جانب ایشان و طلب راضی و خشنود كردن عثمان مر ایشان را، پس داخل شد حضرت علیه السلام بر عثمان و گفت:

«ان الناس ورائی و قد استسفرونی بینك و بینهم و و الله ما ادری ما اقول لك، ما اعرف شیئا تجهله و لا ادلك علی امر لا تعرفه. انك لتعلم، ما نعلم ما سبقناك الی شی ء فنخبرك عنه و لا خلونا بشی ء، فنبلغكه و قد رایت كما راینا و سمعت كما سمعنا و صحبت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم كما صحبنا و ما ابن ابی قحافه و لا ابن الخطاب باولی بعمل الحق منك و انت اقرب الی رسول الله صلی الله علیه و آله و شیجه رحم منهما و قد نلت من صهره ما لم ینالا.»

یعنی پس گفت امیرالمومنین علیه السلام به عثمان، كه به تحقیق كه مردم در پشت سر من می باشند و گردانیده اند مرا رسول میان تو و میان ایشان. سوگند به خدا كه نمی دانم كه چه چیز بگویم مر تو را و من نمی دانم چیزی را كه تو ندانسته باشی، یعنی از مطلب و

[صفحه 726]

مراد قوم و راهنمایی نمی كنم تو را بر چیزی كه تو ندانسته باشی از انفاق بیت المال به قوم، بدرستی كه تو هر آینه می دانی آنچه را كه ما می دانیم از نارضایی قوم، از تو پیشی نداشته ایم تو را در ریاست ظاهری، تا خبردار كنیم تو را از آن و جدا نبودیم از تو در امری تا برسانیم به تو آن امر را و به تحقیق كه تو دیده ای امر ریاست را چنانكه ما دیده ایم و تو شنیده ای چنانكه ما شنیده ایم و مصاحبت كردی تو رسول خدا صلی الله علیه و آله را چنانكه ما مصاحبت كرده ایم و نبود ابی بكر پسر ابی قحافه و نه عمر پسر خطاب سزاوارتر به كار حق كه خلافت باشد از تو و حال آنكه تو نزدیكتری به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از روی وصلت و خویشی از این دو نفر، به تقریب نزدیك بودن تو به عبدمناف و دور بودن ایشان از او و رسیدی تو از دامادی پیغمبر صلی الله علیه و آله به مرتبه ای كه نرسیدند آنها به آن مرتبه.

«فالله الله فی نفسك فانك و الله ما تبصر من عمی و لا تعلم من جهل و ان الطرق لواضحه و ان اعلام الدین لقائمه. فاعلم ان افضل عباد الله عند الله امام عادل هدی و هدی، فاقام سنه معلومه و امات بدعه مجهوله و ان السنن لنیره، لها اعلام و ان البدع لظاهره، لها اعلام و ان شر الناس عند الله امام جائر، ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه و احیی بدعه متروكه.»

یعنی پس بترس خدا را، بترس خدا را درباره ی جان خود! پس به تحقیق كه تو، سوگند به خدا، نیستی كه بینا گردانیده شوی از سر كوری و دانا ساخته شوی از سر نادانی و به تحقیق كه راههای حق هر آینه واضح است و به تحقیق كه نشانه های دین هر آینه برپا است. پس بدان به تحقیق كه فاضلترین بندگان خدا در نزد خدا خلیفه و پیشوای عادل است كه هدایت یافته شود و هدایت كرده باشد مردم را، پس برپا داشته باشد طریقه ی معلومه از پیغمبر را و زائل و بر طرف كرده باشد بدعت خلاف واقع را و به تحقیق كه طریقه های شریعت هر آینه روشن است، از برای آنها علامتها است و به تحقیق كه بدعتها هر آینه ظاهر است و از برای آنها نشانه ها است، است و به تحقیق كه بدترین بندگان نزد خدا امام و رئیس ظالم است كه گمراه باشد و گمراه شده باشند به سبب او مردم، پس زائل و برطرف كرده باشد طریقه ی یاد گرفته شده از پیغمبر صلی الله علیه و آله را و زنده

[صفحه 727]

گردانیده باشد و رواج داده باشد بدعت واگذاشته شده را.

«و انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: «یوتی یوم القیامه بالامام الجائر و لیس معه نصیر و لا عاذر، فیلقی فی نار جهنم[1]، فیدور فیها كما تدور الرحی، ثم یرتبط فی قعرها.» و انی انشدك الله الا تكون امام هذه الامه المقتول، فانه كان یقال: «یقتل فی هذه الامه امام یفتح[2] علیها القتل و القتال الی یوم القیامه و یلبس امورها علیها و یبث الفتن فیها، فلا یبصرون الحق من الباطل، یمرجون فیها موجا و یمرجون فیها مرجا».»

یعنی و به تحقیق كه می شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله كه می گفت: «می آورند در روز قیامت امام و رئیس ظالم را و حال آنكه نباشد همراه او یاوری و عذرخواهی، پس انداخته می شود در دوزخ، پس می گردد در دوزخ مثل گردیدن آسیا، پس بسته می شود در ته دوزخ» و سوال می كنم از تو خدا را، یعنی می ترسانم تو را به خدا از اینكه تو باشی امام كشته شده ی این امت. پس به تحقیق كه گفته شده است، یعنی پیغمبر صلی الله علیه و آله گفته است كه «كشته می شود در این امت امامی كه واكند بر روی این امت در كشت و كشتار را تا روز قیامت و تلبیس كند و مشتبه سازد كارهای ایشان را برایشان و پهن كند فتنه ها و فسادها در میان ایشان، پس نمی بینند و تمیز نمی دهند این قوم حق را از باطل و بر یكدیگر می ریزند در فتنه های درهم ریختنی و مخلوط می شوند در آن مخلوط شدنی.»

«فلا تكونن لمروان سیفه یسوقك حیث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر.

فقال له عثمان: «كلم الناس فی ان یوجلونی حتی اخرج الیهم من مظالمهم.» فقال علیه السلام: «ما كان بالمدینه فلا اجل فیه و ما غاب فاجله وصول امرك الیه.»

یعنی باید نباشی تو از برای مروان كه خویش تو است، گله ی چهارپایانی كه پیش كرده شود در غارت، كه براند تو را به هر جایی كه بخواهد، بعد از بزرگی سال تو كه هشتاد است و بعد از درگذشتن عمر تو. پس گفت عثمان در جواب كه سخن بگوی با مردمان در اینكه مهلت بدهند مرا مدتی، تا اینكه بیرون بیایم به سوی ایشان از عهده ی ظلمهای ایشان.

[صفحه 728]

پس گفت امیرالمومنین علیه السلام كه آنچه از بیت المال در مدینه موجود است، پس مهلت و مدتی در آن نیست، انفاق كن به ایشان و آنچه در ولایات دور از مدینه است، پس مهلت او رسیدن حكم تو و امر تو است به آن، یعنی حكم كن كه بدهند، به حكم تو خواهند داد، پس مهلت بیجا باشد.

[صفحه 729]


صفحه 726، 727، 728، 729.








    1. ن «نار جهنم» ندارد.
    2. اصل: علیه القتل.